English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4084 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
i gave him some others U چندتای دیگر به او دادم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
i warned him of danger U او را از خطراگاهی دادم
I asked for ... من سفارش ... را دادم.
i lost the train U قطار را از دست دادم
i gave the beggar one rial U یک ریال به ان گدا دادم
i paid the debt plus interest U بدهی را با بهره ان دادم
That's not what I ordered. آن چیزی نیست که من سفارش دادم.
i took up where he left U از جایی که او ول کرد من ادامه دادم
I asked for the child. من یک برای بچه سفارش دادم.
I asked for a small portion. من یک پرس کوچک سفارش دادم.
i gave it a slight press U انرا کمی فشار دادم
i assured him of that U به او در این باره اطمینان دادم
i paid his d. wages U مزد او را انچه لازم بود دادم
i parted from U تمام ان دارایی یا مال را ازدست دادم
i lent him what money i had U هرچه پول داشتم به او وام دادم
all that property U تمام ان دارایی یامال داازدست دادم
i did that last U ان کار را اخر از همه انجام دادم
I listend but heard nothing . U گوش دادم ولی چیزی نشنیدم
I clinched a lucrative deal. U معامله چربی ( شیرینی ) انچام دادم
I missed the connection. U من اتوبوس [قطار هواپیمای] رابط را از دست دادم.
i swore him to secrecy U او را سوگند دادم که راز راپوشیده نگاه دارد
i floored the paper U پاسخ همه پرسشهایی را که در کاغذ بود دادم
I did the work ,but he got the credit. U کار رامن انجام دادم ولی امتیازش ر ااوگرفت
I was a thoussand tomans out of pocket in that transaction. U د رآن معامله هزارتومان هم از جیب دادم ( ضرر کردم )
i overpaid him for his work U مزد کارش را بیش از انچه حقش بود دادم
i lost my friends U دوستان خود را از دست دادم دوستانم از من جدا شدند
chip U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time U دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling U روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
he was otherwise ordered U جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
shifted U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
metafile U 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say U دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
HTML U مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
from each other <adv.> U از هم دیگر
of one another <adv.> U از هم دیگر
of each other <adv.> U از هم دیگر
furthers U دیگر
other U دیگر
from one another <adv.> U از هم دیگر
furthering U دیگر
furthered U دیگر
one an other U یک دیگر
further U دیگر
else U دیگر
next U دیگر
alternative U دیگر
secus U از دیگر سو
others U دیگر
alternatives U شق دیگر
alternatives U دیگر
thence U دیگر
anymore U دیگر
again U دیگر
he is no more U او دیگر
another U دیگر
alternative U شق دیگر
no more U دیگر نه
withil U ازطرف دیگر
scilicet U بعبارت دیگر
so muchthe worse U دیگر بدتر
t' other U بعدی دیگر
tother U بعدی دیگر
to wit U بعبارت دیگر
on one's coat-tails <idiom> U همراه کس دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U به ترتیب دیگر
In our other words. U بعبارت دیگر
what more do you want U دیگر چه می خواهید
the other two U دوتای دیگر
et al U و در جای دیگر
to be no more U دیگر نبودن
otherworld U دنیای دیگر
shunts U به خط دیگر انداختن
alternative unit U واحدهای دیگر
another day U یک روز دیگر
another guess U نوعی دیگر
another guess U قسمتی دیگر
at a later period U در موقع دیگر
again U از طرف دیگر
It never occurred again. دیگر رخ نداد.
my other books U کتابهای دیگر من
never more U هرگز دیگر
nevermore U هرگز دیگر
nevermore U دیگر ابدا
aliunde U از منبع دیگر
another U یکی دیگر
shunted U به خط دیگر انداختن
shunt U به خط دیگر انداختن
elsewhere U نقطه دیگر
elsewhere U بجای دیگر
elsewhere U درجای دیگر
yon U ان یکی دیگر ان
other U نوع دیگر
others U نوع دیگر
variant U نوع دیگر
beside U ازطرف دیگر
another U شخص دیگر
next year U سال دیگر
no more of that U بس است دیگر
othergates U جور دیگر
othergates U طور دیگر
otherguess U نوع دیگر
otherguess U جور دیگر
otherguess U بروش دیگر
otherguise U جور دیگر
otherness U چیز دیگر
otherwhence U از جای دیگر
otherwhere U جای دیگر
otherwhere U در مکان دیگر
otherwhile U گاه دیگر
other people U مردم دیگر
on the other part U از طرف دیگر
none other than U هیچکس دیگر جز
about-faces U جهت دیگر
about-faces U سوی دیگر
about-face U جهت دیگر
about-face U سوی دیگر
about face U جهت دیگر
about face U سوی دیگر
on more U بار دیگر
on the opposite side U در انسوی دیگر
on the other hand U از سوی دیگر
on the other hand U ازطرف دیگر
otherwhile U وقت دیگر
to wit <adv.> U به عبارت دیگر
videlicet U به عبارت دیگر
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگر
on the other side <adv.> U به ترتیب دیگر
a horse of another colour [different colour] U مطلبی دیگر
on the other hand <adv.> U به ترتیب دیگر
by the same token <adv.> U به ترتیب دیگر
apart from that <adv.> U به ترتیب دیگر
alternatively <adv.> U به ترتیب دیگر
namely <adv.> U به عبارت دیگر
somewhere else U یک جای دیگر
in fact U به عبارت دیگر
once U یکبار دیگر
not any more U دیگر نه [بیشتر نه]
otherwise <adv.> U طور دیگر
over U بسوی دیگر
over- U بسوی دیگر
on the other side <adv.> U طور دیگر
on the other hand <adv.> U طور دیگر
by the same token <adv.> U ازطرف دیگر
by the same token <adv.> U طور دیگر
on the other hand <adv.> U ازطرف دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U طور دیگر
apart from that <adv.> U طور دیگر
alternatively <adv.> U طور دیگر
on the other side <adv.> U ازطرف دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U ازطرف دیگر
apart from that <adv.> U ازطرف دیگر
alternatively <adv.> U از سوی دیگر
apart from that <adv.> U از سوی دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U از سوی دیگر
by the same token <adv.> U از سوی دیگر
on the other hand <adv.> U از سوی دیگر
on the other side <adv.> U از سوی دیگر
otherwise <adv.> U از سوی دیگر
alternatively <adv.> U ازطرف دیگر
otherwise <adv.> U ازطرف دیگر
in other words <adv.> U به کلام دیگر
no more U نه دیگر [بیشتر]
no more U دیگر ن [فعل]
no longer U نه دیگر [زمانی]
in other words <adv.> U به عبارت دیگر
in other words <idiom> U به کلام دیگر
otherwise U طور دیگر
in other sectors U در قسمتهای دیگر جبهه
IF statement U Gise کار دیگر را
intervert U سوی دیگر برگرداندن
interfered U با سم یک پا به پای دیگر زدن
interferes U با سم یک پا به پای دیگر زدن
hale U سوی دیگر بردن
i never since saw him U از ان پس دیگر هیچ او راندیدم
i never saw him U دیگر هیچ او را ندیدم
air-to-air U از یک هواپیما به هواپیمای دیگر
air to air U از یک هواپیما به هواپیمای دیگر
from stem to stern U ازیک سربسر دیگر
five your hence U ازحالاتاپنج سال دیگر
dialog U صحبت با شخص دیگر
among other things U میان چیزهای دیگر
close aboard U نزدیک به قایق دیگر
athwart U از طرفی بطرف دیگر
spaceman U اهل کرات دیگر
dialogues U صحبت با شخص دیگر
hardly a child anymore U دیگر به سختی بچه ای
and now to be serious U دیگر شوخی بکنار
dialogue U صحبت با شخص دیگر
among others U میان چیزهای دیگر
inter alia U میان اشخاص دیگر
inter alia U میان چیزهای دیگر
Recent search history Forum search
1popsicle
1مرض سینه وبغل
2تعریف فونتیک چیست؟
2Let me know when you're done.. (kiss) Im gonna get ready for you!
1معنی lead lag compensator
2transmembrane
1playing the game در مورد انجام ورزش چه معنی میدهد
1Current passworda
2single gas
1cartridge
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com